|
پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:, :: 11:49 :: نويسنده : ارمیدا
خسته شدم ؛ ![]()
پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:, :: 11:46 :: نويسنده : ارمیدا
فاصله بین من و تو شده اندازه زمین و اسمون ،گوش ندادی حرفامو گفتی بهم عشق ما خیلی وقته که شده تموم من خواستم بکنم از تو دلو،با همون چشای خیسم گفتم بهت باشه برو ولی هر جا میری اینو از یادت نره،یکی تو روز و شباش فقط اسم تورو میبره یادته روزای اول تو میگفتی دوسم داری بی حد بی اندازه ،پس چی شد الان منو پس زدی پیدا کردی یه عشق تازه دل من گرفته از دست تو ای عاشق بی احساس ،با کارات نذاشتی واسه من بال پرواز.. ![]()
پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:, :: 9:23 :: نويسنده : ارمیدا
آدم وقـتی یـه حـس تکرار نشدنی رو
![]()
پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:, :: 9:22 :: نويسنده : ارمیدا
☆ اگہ ڪسے بہت گفت دوستت دارم ☆ ☆ لُزوما بہ ایـטּ معنے نیست ڪہ... ☆
☆ ڪس دیگہ اے را دوست ندارد ☆
![]()
پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:, :: 9:22 :: نويسنده : ارمیدا
خدا چرا عاشق شدم من
![]()
پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:, :: 9:20 :: نويسنده : ارمیدا
تو همنفسم هستی و نفسهایم عطر تنهایی را میدهد . تو همسفرم هستی و جاده زندگی رسم غریبگی را به من یاد میدهد . تو مال منی و من مال تو نیستم، باران منی و من کویری بیش نیستم . دیدی که در آینه ی چشمان خیسم ، چشمان تو حتی یک ذره هم خیس نشد ! من پر از درد بودم و خسته ، اما دل تو حتی یک ذره هم دلگیر نشد ! هستی و انگار نیستی ، گاهی حتی فراموشم میکنی و از من میپرسی که تو کیستی؟ تو با منی و من تنها نشسته ام ، تو در قلبمی و من اینک یک دلشکسته ام ! نیستی و من تنها مانده ام ، آنقدر دلم گرفته که اینجا با غمها جا مانده ام ... ![]()
پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:, :: 9:18 :: نويسنده : ارمیدا
"دوستت دارم"را ![]() ![]() |